مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۲: رفتی تو ز بزم و نه همین نشئه ز می رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتی تو ز بزم و نه همین نشئه ز می رفت تأثیر ز آواز دف و ناله نی رفت من بیخود شوقم بره وعده چه دانم قاصد ز سر کوی تو کی آمد و کی رفت چون غنچه دلم وانشود بی تو گرفتم صد فصل بهار آمد و صد موسم دی رفت خونی تو که در بزم بدل کردیم از ناز رفتی و ز چشمم همه چون شیشه می رفت یار آمد و صد شکوه بدل داشتم از وی رفتم چو کنم سر گله ای وای که وی رفت رفت از برم آن سروسهی وز دل و جانم صد آه ز دنبالش و صد ناله ز پی رفت فریاد که بختش نرسانید به لیلی مجنون اگر از بادیه صد بار بحی رفت نالان نشوی تا ز فراقی تو چه دانی کز درد جدائی نیستان چه به نی رفت کردیم ز خاک در و نقش قدمت یاد هرجا سخن از تخت جم و افسر کی رفت مشتاق که آمد بر او شکوه کان دوش چون گرد ره دور و دراز گله طی رفت مشتاق اصفهانی