مشتاق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۶: خدا را ای نسیم احوال زار مستمندی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خدا را ای نسیم احوال زار مستمندی را بجان از خار هجر آماده هر ساعت گزندی را به بین و چون کبوتر سوی دورافتاده یار من مهیا شو از این گلزار پرواز بلندی را بهر جا بینی آن رم کرده آهو را که افکنده هوای صید او در خاک و خون هر صید بندی را بکویش تا کی ای نامهربان از رشته دوری کنی افزوده هر دم عقده ای هر لحظه بندی را بیا و بر سر بالین بیمار غمت بنشین مسوزان بیش از این از درد هجران دردمندی را بیا حال اسیر خویش بنگر کی کسی دیده ز صید بسته خود روی گردان صید بندی را بیا چندم کشد یاد شکر خند تو چون بینم پر از شهد تبسم کنج لعل نوشخندی را ز حال تیره روزان غمت باشد کسی آگه که از کف داده باشد طره مشکین کمندی را بدین خواری که افکندیش از کف بعد از این مشکل پسند افتد دل من دلبر مشکل پسندی را ز سوز هجر دانی حال بی تابان خویش از تو در آتش دیده ریزد کسی مشت سپندی را بخاک افتم ز شوق ترکتازی هر کجا بینم که آرد شهسواری زیرران رعنا سمندی را مکن مشتاق را چون پیر کنعان منع از زاری که چون یوسف بگر گان داده طفل ارجمندی را مشتاق اصفهانی