طبیب اصفهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۳ - در مدح امیرالمؤمنین و اظهار اشتیاق بزیارت آن بزرگوار گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خداوندی که در گیتی مثل شد در سخا تا ابد از دولت دست و دلت بحر و سحاب حرفی از جودت صدف را گوشزد گشت و همان خویش را از شرمساری می کند پنهان در آب گاه احسان چون درآری دست همت از بغل روز میدان چون درآری پای دولت در رکاب می رسد از هیبت تو ناله دشمن بچرخ می شود از همت تو خانه معدن خراب چارچیزت گاه خشم و چار چیزت گاه لطف در حضور آرند، یابند از جنابت گر خطاب نافه مشگ و بحر عنبر، نی شکر، گوهر صدف چرخ قوس و برق تیر و مه سپر، تیغ آفتاب هشت چیز از دشمنت پیوسته باشد هشت چیز در جهان همواره تا افتد در انواع عذاب سینه پر خون، طبع محزون، کام خشگ و دیده تر بخت تار و تن نزار و جان فگار و دل کباب ای شهنشاهی که بهر راحت خلق جهان خسرو عدل تو بگشاید چو از عارض نقاب خویشتن را پر رود نخجیر در آغوش شیر صعوه سازد آشیان خویش در چنگ عقاب هم ز فیض مشهدت مسرور جانهای حزین هم ز طوف مرقدت معمور دل های خراب در جوارت یافت لذت هر که از آسودگی چون ره خوابیده هرگز بر نمی خیزد ز خواب بی قراری در ره شوقت مرا بی وجه نیست پرتو خورشید دارد ذره را در اضطراب جذبه ای دارم تمنا در ره شوقت کنون تاروان گردم چو اشگ عاشقان با صد شتاب تا بود داغ کلف بر چهره مه در فلک تا شود جام صدف لبریز گوهر از سحاب دوستت پیوسته باشد چون گهر با آبرو دشمنت همواره افتد چون شرر در التهاب طبیب اصفهانی