آذر بیگدلی
حکایت ها
شمارهٔ ۵۲ - حکایت: شنیدم که بدخو زنی بد کنش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شنیدم که بدخو زنی بد کنش شبی کرد مر شوی را سرزنش که چند از تو منزل نسازم جدا چو هم قلتبان بینمت هم گدا از آن زن چو این سرزنش را شنفت بزیر لب آن مرد خندید و گفت که: آمد دو عیبم بچشمت عیان ولی نیست جرمی مرا در میان چو خواندی مرا قلتبان و گدا یکی را ز خود دان، یکی از خدا! آذر بیگدلی