آذر بیگدلی
حکایت ها
شمارهٔ ۸: بجایش نباشد یکی مدرسه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بجایش نباشد یکی مدرسه که وارستی آنجا دل از وسوسه بهر حجره صندوقهای کتاب همه از فنون حکم انتخاب اشارت گو، صاحب هر درش شفا بخش، خدام دانشورش در آنجا اگر پا نهادی بلید در آنجا اگر جا گرفتی پلید زدی آن، دم از علم بوزجمهر شدی این، ز پاکیزگان سپهر بهر صفه اش، داده ادریس درس نه کس را ز تلبیس ابلیس ترس ز روح القدس، در همه حجره روح در آنجا قلم جسته پیوند لوح بهر گوشه زانو زده کودکان شده خازن مخزن کن فکان همه حرف شک کرده از سینه حک نمانده در آیینه شان زنگ شک بمکتب، الف گفت هر یک نخست ز حرف الف، سر توحید جست همه هفت خط خوانده از یک نقط نوشته هم از یک قلم، هفت خط همه راهبر خضر توفیقشان همه مستی جام تحقیقشان فلاطون از ایشان گرفته سبق ارسطو شمرده بایشان ورق چو اشراقیان، مهرشان هم کتاب چو مشائیان، ماهشن هم رکاب از آن چار دفتر که روح الامین رسانید از آسمان بر زمین همه جسته اسرار ایمانیان فرو شسته افکار یونانیان ز کبر و منی، گشته زار و ضعیف ز بخل و حسد، مانده خوار و خفیف جدل، کار ایشان بجایی کشاند که از خاکشان چرخ دامن فشاند بر آن ماجرا نیز چندی گذشت که نگذاشت پا کس در آن پهن دشت آذر بیگدلی