آذر بیگدلی
قطعه ها
شمارهٔ ۱۴ - و له علیه الرحمه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آمد این کهن رسمم از آنان که خود را از بزرگان میشمارند که چون بیرون روند از ملک ناچار بجای خود، بزرگی باز دارند که هر جا نخل بخل و ظلم بینند کنند و تخم جود و عدل کارند ز پا افتادگان را، دست گیرند؛ بکار دستگیری، پافشارند بدرد بیدلان، درمان فرستند؛ بزخم بیکسان، مرهم گذارند نه اینان، کز قضای آسمانی؛ کنون در شهر ایران شهریارند بشمع مجلس دانش، نسیمند؛ بچشم مردم دانا، غبارند! جهان کرده چو ابر تیر ماهی سیاه و قطره یی هرگز نبارند بشهری چون روند از شهری، آنجا ز خود ناکس تری را برگمارند کزان هر شیوه ی ناخوش که بینند به نباش نخستین رحمت آرند غرض، آیین مردی این نباشد که مردان جان بنا مردان سپارند! آذر بیگدلی