سعدی شیرازی
باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۳۹
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هارون الرشید را چون ملک دیار مصر مسلم شد گفت: به خلاف آن طاغی که به غرور ملک مصر دعوی خدایی کرد نبخشم این مملکت را مگر به خسیس ترین بندگان. سیاهی داشت نام او خصیب در غایت جهل. مُلک مصر به وی ارزانی داشت و گویند عقل و درایت او تا به جایی بود که طایفه ای حرّاث مصر شکایت آوردندش که پنبه کاشته بودیم باران بی وقت آمد و تلف شد. گفت: پشم بایستی کاشتن! اگر روزی به دانش در فزودی ز نادان تنگ روزی تر نبودی به نادانان چنان روزی رساند که دانا اندر آن عاجز بماند بخت و دولت به کاردانی نیست جز به تائید آسمانی نیست اوفتاده ست در جهان بسیار بی تمیز ارجمند و عاقل خوار کیمیاگر به غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج سعدی شیرازی