سعدی شیرازی
باب دهم در مناجات و ختم کتاب
بخش ۲ - حکایت: سیه چردهای را کسی زشت خواند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیه چرده ای را کسی زشت خواند جوابی بگفتش که حیران بماند نه من صورت خویش خود کرده ام که عیبم شماری که بد کرده ام تو را با من ار زشت رویم چه کار؟ نه آخر منم زشت و زیبا نگار از آنم که بر سر نبشتی ز پیش نه کم کردم ای بنده پرور نه بیش تو دانایی آخر که قادر نیم توانای مطلق تویی، من کیم؟ گرم ره نمایی رسیدم به خیر وگر گم کنی باز ماندم ز سیر جهان آفرین گر نه یاری کند کجا بنده پرهیزگاری کند؟ چه خوش گفت درویش کوتاه دست که شب توبه کرد و سحرگه شکست گر او توبه بخشد بماند درست که پیمان ما بی ثبات است و سست به حقت که چشمم ز باطل بدوز به نورت که فردا به نارم مسوز ز مسکینیم روی در خاک رفت غبار گناهم بر افلاک رفت تو یک نوبت ای ابر رحمت ببار که در پیش باران نپاید غبار ز جرمم در این مملکت جاه نیست ولیکن به ملکی دگر راه نیست تو دانی ضمیر زبان بستگان تو مرهم نهی بر دل خستگان سعدی شیرازی