سعدی شیرازی
باب هشتم در شکر بر عافیت
بخش ۱۴ - در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر: نخست او ارادت به دل در نهاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نخست او ارادت به دل در نهاد پس این بنده بر آستان سر نهاد گر از حق نه توفیق خیری رسد کی از بنده چیزی به غیری رسد؟ زبان را چه بینی که اقرار داد ببین تا زبان را که گفتار داد در معرفت دیدهٔ آدمی است که بگشوده بر آسمان و زمی است کیت فهم بودی نشیب و فراز گر این در نکردی به روی تو باز؟ سر آورد و دست از عدم در وجود در این جود بنهاد و در وی سجود وگرنه کی از دست جود آمدی؟ محال است کز سر سجود آمدی به حکمت زبان داد و گوش آفرید که باشند صندوق دل را کلید اگر نه زبان قصه برداشتی کس از سر دل کی خبر داشتی؟ وگر نیستی سعی جاسوس گوش خبر کی رسیدی به سلطان هوش مرا لفظ شیرین خواننده داد تو را سمع و ادراک داننده داد مدام این دو چون حاجبان بر درند ز سلطان به سلطان خبر می برند چه اندیشی از خود که فعلم نکوست؟ از آن در نگه کن که توفیق اوست برد بوستانبان به ایوان شاه به نوباوه گل هم ز بستان شاه سعدی شیرازی