سعدی شیرازی
باب هشتم در شکر بر عافیت
بخش ۵ - گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها: شب از بهر آسایش تست و روز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب از بهر آسایش توست و روز مه روشن و مهر گیتی فروز سپهر از برای تو فراش وار همی گستراند بساط بهار اگر باد و برف است و باران و میغ وگر رعد چوگان زند، برق تیغ همه کارداران فرمانبرند که تخم تو در خاک می پرورند اگر تشنه مانی ز سختی مجوش که سقای ابر آبت آرد به دوش ز خاک آورد رنگ و بوی و طعام تماشاگه دیده و مغز و کام عسل دادت از نحل و من از هوا رطب دادت از نخل و نخل از نوی همه نخلبندان بخایند دست ز حیرت که نخلی چنین کس نبست خور و ماه و پروین برای تواند قنادیل سقف سرای تواند ز خارت گل آورد و از نافه مشک زر از کان و برگ تر از چوب خشک به دست خودت چشم و ابرو نگاشت که محرم به اغیار نتوان گذاشت توانا که او نازنین پرورد به الوان نعمت چنین پرورد به جان گفت باید نفس بر نفس که شکرش نه کار زبان است و بس خدایا دلم خون شد و دیده ریش که می بینم انعامت از گفت بیش نگویم دد و دام و مور و سمک که فوج ملائک بر اوج فلک هنوزت سپاس اندکی گفته اند ز بیور هزاران یکی گفته اند برو سعدیا دست و دفتر بشوی به راهی که پایان ندارد مپوی سعدی شیرازی