سعدی شیرازی
باب هفتم در عالم تربیت
بخش ۲۴ - حکایت: شبی دعوتی بود در کوی من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی دعوتی بود در کوی من ز هر جنس مردم در او انجمن چو آواز مطرب در آمد ز کوی به گردون شد از عاشقان های و هوی پریچهره ای بود محبوب من بدو گفتم ای لعبت خوب من چرا با رفیقان نیایی به جمع که روشن کنی بزم ما را چو شمع؟ شنیدم سهی قامت سیم تن که می رفت و می گفت با خویشتن محاسن چو مردان ندارم به دست نه مردی بود پیش مردان نشست سیه نامه تر زآن مخنث مخواه که پیش از خطش روی گردد سیاه از آن بی حمیت بباید گریخت که نامردیش آب مردان بریخت پسر کاو میان قلندر نشست پدر گو ز خیرش فرو شوی دست دریغش مخور بر هلاک و تلف که پیش از پدر مرده به ناخلف سعدی شیرازی