سعدی شیرازی
باب هفتم در عالم تربیت
بخش ۱۹ - حکایت اندر نکوهش غمازی و مذلت غمازان: یکی گفت با صوفیی در صفا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکی گفت با صوفیی در صفا ندانی فلانت چه گفت از قفا بگفتا خموش، ای برادر، بخفت ندانسته بهتر که دشمن چه گفت کسانی که پیغام دشمن برند ز دشمن همانا که دشمن ترند کسی قول دشمن نیارد به دوست جز آن کس که در دشمنی یار اوست نیارست دشمن جفا گفتنم چنان کز شنیدن بلرزد تنم تو دشمن تری کآوری بر دهان که دشمن چنین گفت اندر نهان سخن چین کند تازه جنگ قدیم به خشم آورد نیکمرد سلیم از آن همنشین تا توانی گریز که مر فتنهٔ خفته را گفت خیز سیه چال و مرد اندر او بسته پای به از فتنه از جای بردن به جای میان دو تن جنگ چون آتش است سخن چین بدبخت هیزم کش است سعدی شیرازی