سعدی شیرازی
باب هفتم در عالم تربیت
بخش ۶ - حکایت عضد و مرغان خوش آواز: عضد را پسر سخت رنجور بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عضد را پسر سخت رنجور بود شکیب از نهاد پدر دور بود یکی پارسا گفتش از روی پند که بگذار مرغان وحشی ز بند قفسهای مرغ سحر خوان شکست که در بند ماند چو زندان شکست؟ نگه داشت بر طاق بستان سرای یکی نامور بلبل خوش سرای پسر صبحدم سوی بستان شتافت جز آن مرغ بر طاق ایوان نیافت بخندید کای بلبل خوش نفس تو از گفت خود مانده ای در قفس ندارد کسی با تو ناگفته کار ولیکن چو گفتی دلیلش بیار چو سعدی که چندی زبان بسته بود ز طعن زبان آوران رسته بود کسی گیرد آرام دل در کنار که از صحبت خلق گیرد کنار مکن عیب خلق، ای خردمند، فاش به عیب خود از خلق مشغول باش چو باطل سرایند مگمار گوش چو بی ستر بینی بصیرت بپوش سعدی شیرازی