سعدی شیرازی
باب ششم در قناعت
بخش ۶ - حکایت: شکم صوفیی را زبون کرد و فرج
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکم صوفیی را زبون کرد و فرج دو دینار بر هر دوان کرد خرج یکی گفتش از دوستان در نهفت چه کردی بدین هر دو دینار؟ گفت به دیناری از پشت راندم نشاط به دیگر، شکم را کشیدم سماط فرومایگی کردم و ابلهی که این همچنان پر نشد وآن تهی غذا گر لطیف است و گر سرسری چو دیرت به دست اوفتد خوش خوری سر آنگه به بالین نهد هوشمند که خوابش به قهر آورد در کمند مجال سخن تا نیابی مگوی چو میدان نبینی نگه دار گوی وز اندازه بیرون، مرو پیش زن نه دیوانه ای تیغ بر خود مزن به بی رغبتی شهوت انگیختن به رغبت بود خون خود ریختن سعدی شیرازی