سعدی شیرازی
باب پنجم در رضا
بخش ۱ - سر آغاز: شبی زیت فکرت همی سوختم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی زیت فکرت همی سوختم چراغ بلاغت می افروختم پراکنده گویی حدیثم شنید جز احسنت گفتن طریقی ندید هم از خبث نوعی در آن درج کرد که ناچار فریاد خیزد ز درد که فکرش بلیغ است و رایش بلند در این شیوهٔ زهد و طامات و پند نه در خشت و کوپال و گرز گران که این شیوه ختم است بر دیگران نداند که ما را سر جنگ نیست وگر نه مجال سخن تنگ نیست توانم که تیغ زبان بر کشم جهانی سخن را قلم در کشم بیا تا در این شیوه چالش کنیم سر خصم را سنگ، بالش کنیم سعادت به بخشایش داورست نه در چنگ و بازوی زور آورست چو دولت نبخشد سپهر بلند نیاید به مردانگی در کمند نه سختی رسید از ضعیفی به مور نه شیران به سرپنجه خوردند و زور چو نتوان بر افلاک دست آختن ضروری است با گردشش ساختن گرت زندگانی نبشته ست دیر نه مارت گزاید نه شمشیر و شیر وگر در حیاتت نمانده ست بهر چنانت کشد نوشدارو که زهر نه رستم چو پایان روزی بخورد شغاد از نهادش برآورد گرد؟ سعدی شیرازی