سعدی شیرازی
باب چهارم در تواضع
بخش ۲۵ - حکایت امیرالمومنین علی (ع) و سیرت پاک او: کسی مشکلی برد پیش علی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی مشکلی برد پیش علی مگر مشکلش را کند منجلی امیر عدوبند کشور گشای جوابش بگفت از سر علم و رای شنیدم که شخصی در آن انجمن بگفتا چنین نیست یا باالحسن نرنجید از او حیدر نامجوی بگفت ار تو دانی از این به بگوی بگفت آنچه دانست و بایسته گفت به گل چشمهٔ خور نشاید نهفت پسندید از او شاه مردان جواب که من بر خطا بودم او بر صواب به از ما سخنگوی دانا یکی است که بالاتر از علم او علم نیست گر امروز بودی خداوند جاه نکردی خود از کبر در وی نگاه به در کردی از بارگه حاجبش فرو کوفتندی به ناواجبش که من بعد بی آبرویی مکن ادب نیست پیش بزرگان سخن یکی را که پندار در سر بود مپندار هرگز که حق بشنود ز علمش ملال آید از وعظ ننگ شقایق به باران نروید ز سنگ گرت در دریای فضل است خیز به تذکیر در پای درویش ریز نبینی که از خاک افتاده خوار بروید گل و بشکفد نوبهار مریز ای حکیم آستینهای در چو می بینی از خویشتن خواجه پر به چشم کسان در نیاید کسی که از خود بزرگی نماید بسی مگو تا بگویند شکرت هزار چو خود گفتی از کس توقع مدار سعدی شیرازی