سعدی شیرازی
باب سوم در عشق و مستی و شور
بخش ۱۴ - حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب: میان دو عم زاده وصلت فتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میان دو عم زاده وصلت فتاد دو خورشید سیمای مهتر نژاد یکی را به غایت خوش افتاده بود دگر نافر و سرکش افتاده بود یکی خلق و لطف پریوار داشت یکی روی در روی دیوار داشت یکی خویشتن را بیاراستی دگر مرگ خویش از خدا خواستی پسر را نشاندند پیران ده که مهرت بر او نیست مهرش بده بخندید و گفتا به صد گوسفند تغابن نباشد رهایی ز بند به ناخن پری چهره می کند پوست که هرگز بدین کی شکیبم ز دوست؟ نه صد گوسفندم که سیصد هزار نباید به نادیدن روی یار تو را هر چه مشغول دارد ز دوست اگر راست خواهی دلارامت اوست یکی پیش شوریده حالی نبشت که دوزخ تمنا کنی یا بهشت؟ بگفتا مپرس از من این ماجرا پسندیدم آنچ او پسندد مرا سعدی شیرازی