سعدی شیرازی
باب سوم در عشق و مستی و شور
بخش ۱۳ - حکایت در معنی استیلای عشق بر عقل: یکی پنجهٔ آهنین راست کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکی پنجهٔ آهنین راست کرد که با شیر زورآوری خواست کرد چو شیرش به سرپنجه در خود کشید دگر زور در پنجه در خود ندید یکی گفتش آخر چه خسبی چو زن؟ به سرپنجه آهنینش بزن شنیدم که مسکین در آن زیر گفت نشاید بدین پنجه با شیر گفت چو بر عقل دانا شود عشق چیر همان پنجه آهنین است و شیر تو در پنجه شیر مرد اوژنی چه سودت کند پنجهٔ آهنی؟ چو عشق آمد از عقل دیگر مگوی که در دست چوگان اسیر است گوی سعدی شیرازی