سعدی شیرازی
باب دوم در احسان
بخش ۲ - گفتار اندر نواخت ضعیفان: پدرمرده را سایه بر سر فکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پدرمرده را سایه بر سر فکن غبارش بیفشان و خارش بکن ندانی چه بودش فرو مانده سخت؟ بود تازه بی بیخ هرگز درخت؟ چو بینی یتیمی سر افکنده پیش مده بوسه بر روی فرزند خویش یتیم ار بگرید که نازش خرد؟ وگر خشم گیرد که بارش برد؟ الا تا نگرید که عرش عظیم بلرزد همی چون بگرید یتیم به رحمت بکن آبش از دیده پاک به شفقت بیفشانش از چهره خاک اگر سایه خود برفت از سرش تو در سایه خویشتن پرورش من آنگه سر تاجور داشتم که سر بر کنار پدر داشتم اگر بر وجودم نشستی مگس پریشان شدی خاطر چند کس کنون دشمنان گر برندم اسیر نباشد کس از دوستانم نصیر مرا باشد از درد طفلان خبر که در طفلی از سر برفتم پدر یکی خار پای یتیمی بکند به خواب اندرش دید صدر خجند همی گفت و در روضه ها می چمید کز آن خار بر من چه گلها دمید مشو تا توانی ز رحمت بری که رحمت برندت چو رحمت بری چو انعام کردی مشو خودپرست که من سرورم دیگران زیردست اگر تیغ دورانش انداخته ست نه شمشیر دوران هنوز آخته ست؟ چو بینی دعاگوی دولت هزار خداوند را شکر نعمت گزار که چشم از تو دارند مردم بسی نه تو چشم داری به دست کسی «کرم» خوانده ام سیرت سروران غلط گفتم، اخلاق پیغمبران سعدی شیرازی