سعدی شیرازی
باب اول در عدل و تدبیر و رای
بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده: شنیدم که یک بار در حلهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شنیدم که یک بار در حله ای سخن گفت با عابدی کله ای که من فر فرماندهی داشتم به سر بر کلاه مهی داشتم سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق گرفتم به بازوی دولت عراق طمع کرده بودم که کرمان خورم که ناگه بخوردند کرمان سرم بکن پنبهٔ غفلت از گوش هوش که از مردگان پندت آید به گوش سعدی شیرازی