قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی بود خلاف مروت که پوشی از من روی من و تو چون قدح و باده آشنای همیم من از تو چشم نمی پوشم و تو از من روی به سوی من نظر اختران چنان بستند که آفتاب نمی آردم به روزن روی فروغ نور تجلی ست هرکجا نگرم کلیم وار ندارم به نار ایمن روی درین زمانه چنان رو ز کس نمی بینم که برنیاوردم زخم تیر، بر تن روی ندیدم از در سنگین دلان چنان رویی ز عکس خویش ببینم مگر در آهن روی ز فیض گریه ابرم ملول، می خواهم که برق، خنده زنان آردم، به خرمن روی چگونه محرم این بوستان شوم، که به فرض اگر نسیم شوم، غنچه گیرد از من روی ز گریه ام نبود روی دامن صحرا ز بس که سیل سرشکم کند به دامن روی مباش بر در ارباب روزگار خموش منه به حلقه ماتم، مگر به شیون روی اگر شود که ز رخسار پرده برداری عجب که سوی بت آرد دگر برهمن روی سر نزاع ندارم به هیچ کس قدسی ز روی دوستی آرم مگر به دشمنی روی قدسی مشهدی