قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم میگونی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من و تا روز، هر شب در فراق چشم میگونی به دل پیکان پر زهری، به لب پیمانه خونی ز عکس عارض جانان، شود هر ذره خورشیدی ز خوناب سرشک من، شود هر قطره جیحونی مخوان افسانه وز من پرس اوضاع محبت را که نبود عشقبازی کار هر فرهاد و مجنونی پی نظّاره اش از ناز می کشتی ملایک را اگر می داشتی رضوان چو قدت نخل موزونی مسیحا کی تواند برد از نیرنگ عشقت جان؟ محبت را صد اعجازست تضمین در هر افسونی ز حسرت میرم و سوی تو هرگز نامه ننویسم که بر خود رشک ورزم، گر شود آگه به مضمونی خیالت گوییا امشب دلی را مضطرب دارد که غیرت بر دلم هر لحظه می آرد شبیخونی قدسی مشهدی