قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی به که باشد گردنش بی طوق فرمان کسی معذرت خواهم، ندانم، یا کنم دعوای خون گر رسد روز جزا دستم به دامان کسی کو جنون تا پنجه ام قید گریبان بگسلد؟ پیرهن تا کی بود چون غنچه زندان کسی؟ ابر را نشنیده ام هرگز ببارد خون، مگر بر گرفتند آستین از چشم گریان کسی؟ آتش جانسوز، می دانم کسی غیر تو نیست بهر آن سوزم چو بینم داغ بر جان کسی از حریفان بیشتر بر روی ساقی واله است از قدح ترسم، نباشد چشم گریان کسی! قدسی مشهدی