قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم من خانه ناموس طوفان شد خراب از چشم من بس که از دیدار خود محروم می خواهد مرا بگذرد شبها خیالش در نقاب از چشم من شعله خون آلوده آید از دل اخگر برون گر به روی آتش افشانند آب از چشم من گر نه سودای گل روی تو می پختم، چرا دوش می آمد به جای خون، گلاب از چشم من؟ روز و شب روی تو دارم در نظر، نبود عجب گر که جای اشک ریزد آفتاب از چشم من دیده پرخون برون آید به جای گل ز شاخ گر به گلشن قطره افشاند سحاب از چشم من گریه ام شد مانع نظّاره، روز وصل هم تا به کی نظّاره باشد در عذاب از چشم من؟ گر کنم قدسی در آتش جای با این اشک گرم شعله گردد در دل اخگر کباب از چشم من قدسی مشهدی