قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زدیم گویا برای ناله گره بر زبان زدیم رنگ شکسته، فال محبت بود، ازان خرمن چو گل به نیت باد خزان زدیم از هر سری، چو کوه، صدایی بلند شد انگشت شکوه بر لب کون و مکان زدیم غیر از حدیث مطرب و می هرچه خوانده شد در حالت مطالعه اش بر کران زدیم تا دیگران هنر نشمارند عیب ما دامن به عیب جویی خود بر میان زدیم در کوی یار، عمر به افسانه سر شد تا قفل خواب بر مژه پاسبان زدیم هرگز به عشق، ناله ما این اثر نداشت تیری چو کودکان به غلط بر نشان زدیم شست آب دیده نقش عمارت ز روزگار نقش دگر بر آب درین خاکدان زدیم خوردیم باده کهن از دست نوخطی آتش ز رشک در دل پیر و جوان زدیم قدسی ز بی نشانی خود چون زنیم لاف؟ بر سینه مهر داغ ز بهر نشان زدیم قدسی مشهدی