قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم غمت چرا نخورد غم برای خویشتنم دلم چه یافته در کوچه پریشانی؟ که می برد همه عمر از قفای خویشتنم مرا کرشمه دیگر فریب داد ای گل به رنگ و بو نرود دل ز جای خویشتنم چو دل که قطره خون است و خون خورد دایم یکی شدم به غم و خود غذای خویشتنم ز بس که کرد علاج و نداشت سود مرا طبیب کرد خجل از دوای خویشتنم ز عشق، گرد جنون نیست بر جبین دلم که کرد چشم خرد، توتیای خویشتنم به من ز دوستی ات شد جهان چنان دشمن که در هراس ز بند قبای خویشتنم شده ست پی سپر راه عشق تا پایم بود چو نقش قدم، رخ به پای خویشتنم برای گشت چمن مضطرب نیم چو نسیم چو شعله رقص کنان در هوای خویشتنم نیم به عیب کس از عیب خویشتن مشغول تمام خارم و مخصوص پای خویشتنم قدسی مشهدی