قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم بستم ز حرف لب، چو به حرف آشنا شدم پای از گلیم فقر نکردم فزون دراز با آنکه در دیار سخن، پادشا شدم زد بر زمین همان نفسش هرچه برگرفت عمری چو برگ گل پی باد صبا شدم آخر شدم چو سبزه لگدکوب خاص و عام گر چند روز، قابل نشو و نما شدم بر سر همیشه سایه ام از دست خویش بود کی ملتفت به سایه بال هما شدم؟ گشتم تمام عشق و ز خود، کام یافتم آخر به مدعای دل مدعا شدم دارم چو صبح، آینه مهر در بغل قدسی ازان سبب همه صدق و صفا شدم قدسی مشهدی