قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم چون آتش فسرده و چون صید بسملم صد برگ گل که جمع کنی غنچه ای شود آسان گره نخورده چنین، کار مشکلم دارد ز بس که بر نظر پاکم اعتماد پروانه خود چراغ در آرد به محفلم افکند ناتوانی ام از خود به گوشه ای چون قطره عرق، بن مویی ست منزلم کو باد شرطه ای که به طوفانم افکند؟ آن باد شرطه نیست که آرد به ساحلم محکم گرفته دامنم این خاک آستان گویا سرشته اند ز خاک درت گلم انداز دل مرا به سر تیر می برد بیدرد را گمان که ز صیاد غافلم کوته نظر زند به گل و لاله دست و من از همت بلند، به سرو تو مایلم در خواندنم حدیث بدآموز نشنوی گر بشنوی که بی تو چها رفته بر دلم نقش پی دلیل، کم از چشم بد نبود بنگر که بی خطر گذراند از چه منزلم ضعفم ازان گذشته که صیدم کند کسی بی رشته ام مقید و بی تیغ بسملم در گردش است کاسه چشمم پیاله وار ساقی اگر رود نفسی از مقابلم قدسی نظر به شاهسواران بود مرا مجنون نیم، به ناقه چکار و به محملم قدسی مشهدی