قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خویش؟ مجنون او شو و ز جنون گیر کام خویش در بیخودی نه دیده ام از حیرت است باز چشمم چو گوش مانده به راه پیام خویش ما را سرشته اند چو نرگس تهی قدح هرگز نخورده ایم شرابی ز جام خویش حیرانی دلم ز نظربازی من است چون مرغ نغمه سنج، اسیرم به دام خویش صد کاروان اشک به منزل رسانده است چشمم که برنداشته از گام، گام خویش چون لاله، بخت تیره ما جزو تن بود ننهاده ایم فاصله در صبح و شام خویش در حیرتم که چون همه جا جلوه می کند سروی که پا برنداشته از مقام خویش جور زمانه است مکافات عیش تو قدسی مگر تو خویش کشی انتقام خویش قدسی مشهدی