قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست در جگر صد ناوک غیرت مرا افزون نشست شب خیال قامتت از دیده تر می گذشت تا به گردن همچو شاخ ارغوان در خون نشست ناقه محمل نشین یک بار راهی گم نکرد عمرها مجنون به این امید در هامون نشست در میان عاشق و معشوق قاصد رسم نیست کوه کن شد باخبر شیرین چو بر گلگون نشست آب و آتش را به هم یک جای نتوان داشتن عشق چون زد خیمه در دل جان ز تن بیرون نشست یک قفس جای دو بلبل نیست ای لیلی وشان تا من از دامان صحرا خاستم، مجنون نشست اینقدر دانم که جان بر دل گرانی می کند نیستم آگه که پیکان تو در دل چون نشست پیش دشمن روی جانان سیر نتوانست دید قدسی امشب العطش گو، بر لب جیحون نشست قدسی مشهدی