قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۸۷: باغی که گلش بو ندهد عشق مجازست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باغی که گلش بو ندهد عشق مجازست تخمی که کسش برنخورد، اشک نیازست خواری و عزیزی به هم آمیخته در عشق هرگام درین بادیه صد شیب و فراز است در عشق، بلا می سپرد دست به دستم از بوته چو زر باز رهد در دم گازست نرمی و درشتی ز کسی چشم ندارم گر صلح پذیرست، وگر عربده سازست سر بر نزد از ناز ز گلگشت مرادم زان روز که تخم املم اشک نیازست بی جاذبه عشق به منزل نتوان رفت گر راه خرابات، وگر راه حجازست عشقت به دل گیر و مسلمان زده آتش جولانی حسنت همه جا در تک و تازست مرغ دل محمود هنوز از اثر عشق پروانه فانوس سر خاک ایازست آگاهی دل را نبرد غفلت ظاهر در خواب نیم گرچه مرا دیده فرازست قدسی سخن من همه جا آفت من بود چون شمع که از چرب زبانی به گدازست قدسی مشهدی