حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شماره ۳۱:آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقه ای در ذکر یارب یارب است کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می زند قوت جان حافظش در خنده زیر لب است آب حیوانش ز منقار بلاغت می چکد زاغ کلک من به نام ایزد چه عالی مشرب است حافظ شیرازی