فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۴۲: باده خواهم که کشم ز آن لب و غبغب هله هی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باده خواهم که کشم ز آن لب و غبغب هله هی بوسه خواهم که زنم مست بر آن لب هله هی بادهٔ لعل از آن دست بلورین دو سه جام پرپر خواهم و سرشار و لبالب هله هی تنگ خواهم که در آغوش کشم آن بر دوش چه شود در بزم آئی تو یک امشب هله هی داردم چشم تو در آرزوی بیماری نظری کن که بتاب آیم و در تب هله هی سوخت جانم ز فراقت صنما رحمی کن تا بکی در دل شب یارب و یارب هله هی مطلبم نیست به جز آنکه فدای تو شوم چه شود گر برسم از تو بمطلب هله هی جان خدا دوست بود فیض ندارد سر تن برهانم ز صنم خانه قالب هله هی فیض کاشانی