فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۳۵: روی جانان مگر از دیدهٔ جانان بینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روی جانان مگر از دیدهٔ جانان بینی یا مگر ز آینهٔ طلعت خوبان بینی آن جمالی که فروغش کمر کوه شکست کی توان از نظر موسی عمران بینی باجابت نرسد تا تو تو باشی «ارنی» «لن ترانی» شنوی موسی و حرمان بینی گر تو در هستی او هستی خود در بازی مشگل خویش در اینره همه آسان بینی گم شو ای ذره در آن مهر که تا سر نهان مو بمو فاش در آن زلف پریشان بینی نیستی گیر و بمان طنطنه و هستی را اولیا وار که تا دولت ایشان بینی دل چه در باختی ای فیض ز جان هم بگذر کز سر جان چه گذشتی همه جانان بینی فیض کاشانی