فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۲۳: ای که حیران سراپای بت سیمینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که حیران سراپای بت سیمینی مرد اسلامی نه ای برهمنی برهمنی در تماشای بتان روی دلت گر بخداست مؤمنی همچو منی همچو منی همچو منی ای که از گلشن رو نیست ترا برگ و نوا بلبلی در چمنی در چمنی در چمنی جان نداری که نداری نظری با خوبان پای تا سر تن بیجان و سراپا بدنی گفتم از عشق تو جان ندهم دل نکنم گفت اگر در غم ما جان بدهی دل نکنی گفتمش توبه نخواهم دگر این بار شکست گفت هی میشکنی میشکنی میشکنی گفتمش فیض نظر سوی بتان کی فکند گفت هی می فکنی می فکنی می فکنی فیض کاشانی