فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۲۰: گر ز خود و عقل خود یکدو نفس رستمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر ز خود و عقل خود یکدو نفس رستمی دست و دل و پای عشق هر دو بهم بستمی رو بخدا کردمی دل بخدا دادمی رسته ز کون و مکان نیستمی هستمی پی بازل بردمی آب بقا خوردمی عمر ابر بردمی دست فنا بستمی با همهٔ بی همه، هم همهٔ نی همه از همه بگسستمی با همه پیوستمی دل ز جهان کندمی رسته ز هر بندمی از پل دوزخ چه باد رفتمی و جستمی از درکات جحیم با خبر و بی خبر در عرفات نعیم سر خوش بنشستمی باده شراب طهور آن می غلمان و حور منزل قصر بلور امن و امان نشتمی باده نوشیدمی خرقه فروشید می حله بپوشید می تاج و کمر بستمی فیض ز دامانم ار دست فراداشتی نی دل او خستمی نی شده پا بستمی فیض کاشانی