فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۱۴: نیست تاج عشقرا شایسته هرجا تارکی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست تاج عشقرا شایسته هرجا تارکی تارکی باید دو عالم را برای تارکی آتش است این عشق میسوزد روان را بیدریغ خدمتش را کی کمر بندد جز آتش خوارکی کار باید کرد کار و راه باید رفت راه عشق را در خود نباشد هر خسی بیکارکی راهها باید بریدن تا رسی در گرد عشق با دو دیده ره بریدن نیست آسان کارکی کی بگلزار حقیقت رهبرد هر بوالهوس کو بیارد صبر کردن بر جفای خوارکی ناز در ناز است آنجا بارگاه عرتست پا رها باید شدن تا باریابی بارکی زاری بسیار باید کرد بر درگاه دوست تا بجوشد بحر غفران کرم یکبارکی آه آتش ناک باید تا بجوشد دیگ رحم گریهٔ بسیار باید تا نشاند ناوکی سهل باشدفیض آسان کردن دشوار خود سعی کن آسان کنی بر دیگری دشوارکی فیض کاشانی