فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۰۸: ندهی اگر باو دل بچه آرمیده باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندهی اگر باو دل بچه آرمیده باشی نگزینی ار غم او چه غمی گزیده باشی نظری نهان بیفکن مگرش عیان به بینی گرش از جهان نبینی ز جهان چه دیده باشی سوی او چه نیست چشمت چه در آیدت بدیده سوی او چه نیست گوشت چه سخن شنیده باشی غم او چه در نهان است بگشا دلی ز عالم نچشیده ذوق عشقی چه خوشی چشیده باشی نکشیده درد عشقی نچشیده زهر هجری تو ندیدهٔ وصالی بجهان چه دیده باشی نبود چه بیم هجرت نه دلی نه دیده داری نبود امید وصلت بچه آرمیده باشی نمک دهان چه دانی شکر لبان چه دانی مگر از لب و دهانش سخنی شنیده باشی نبری رهی بسرّ ظلمات آب حیوان مگرش دمیده بر لب خط سبز دیده باشی دل مضطرب نداری خبری ز حال فیضت مگر از غم نگاری ستمی کشیده باشی فیض کاشانی