فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۰۶: بکوش ایجان خدا را بنده باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بکوش ایجان خدا را بنده باشی برین در همچو خاک افکنده باشی جهان ظلمت فنا آب حیاتست بنوش این آب تا پاینده باشی بجد و جهد میجو تا بیابی اگر جوینده یابنده باشی نتابد بر دلت نور هدایت تو تا از کبر و کین آکنده باشی ترا رسم خداوندی نزیبد بزیب بندگی زیبنده باشی نشاید بندگی با خود پرستی ز خود تا نگذری کی بنده باشی ز دیده اشک می افشان و میسوز که تا چون شمع افروزنده باشی بدلسوزی و سربازی و خنده توانی شمع سان پاینده باشی بآب معرفت گر پروری جان بمیرد هر دلی تو زنده باشی ندارد قیمتی جز زنده عشق بعشق ارزنده ارزنده باشی هم اینجا در بهشت جاودانی اگر دلرا ز دنیا کنده باشی ززیب این جهان گر بر کنی دل بزیب آنجهان زیبنده باشی در اینجا گر بحال خود بگرئی در آنجا در خوشی و خنده باشی جهانرا جان توانی شد بدانش چرا از جاهلی خربنده باشی توانی جواجهٔ کونین گردید اگر ای فیض حق را بنده باشی فیض کاشانی