فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۸۷۳: شعلهٔ حسنی ز رخسار بتان افروختی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شعلهٔ حسنی ز رخسار بتان افروختی آتشی در ما زدی از پای تا سر سوختی قامت بالا بلندان بر فلک افراختی در هواشان شعلهٔ دل تا فلک افروختی برقی از نورت درخشان کردی از مه طلعتان ساختی با بیوفایان خرمن ما سوختی گر نه استاد ازل در پرده بودی جلوه گر چشم فتان ازکجا این دلبری آموختی کردیم دیوانه گفتی راز ما با کس مگوی پردهٔ عقلم دریدی و دهانم دوختی خاکساری بندگی افتادگی بیچارگی فیض از عشق بتان سرمایها اندوختی هیچکس در هیچ سودا اینچنین سودی نکرد عشق و آزادی خریدی دین و دل بفروختی فیض کاشانی