فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۸۷۱: بر جمال از پرتو رویت نقاب انداختی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر جمال از پرتو رویت نقاب انداختی در هویدائیت ما را در حجاب انداختی پرتوی از نور خود بر عرش و کرسی تافتی ذرهٔ بر انجم و بر آفتاب انداختی روی خوبانرا درخشان کردی از مهر رخت نشئهٔ حسن ازل را در شراب انداختی روح را بیرون کشیدی ز اوج علیین عقل در حضیض آب و گل مست و خراب انداختی دشمنان را راه دادی در حریم جان و دل دوستانرا در عقاب و در عذاب انداختی دست و پای خواهش ما را ز بند خواهشت در ره فرمانبری در پیچ و تاب انداختی در طلب گه گرم کردی گاه افسردی دلم گه در آتش سوختی گه در یخ آب انداختی گاه نزدیک خودم خانی گهی دور افکنی زین قبول ورد مرا در اضطراب انداختی تا که باشم تا که باشم بر در امید و بیم در ضمیرم گه ثواب و گه عقاب انداختی فیض کاشانی