فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۸۵۴: گفتی مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتی مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه من از کجا و یاد او سبحانه سبحانه باید چو ذکر هو کنم در سینه نقش او کنم تا روی دل آنسو کنم سبحانه سبحانه کی میتوانم ذکر او کی میتوانم فکر او کی میتوانم شکر او سبحانه سبحانه امرش نبودی گر مرا کی ذکر من بودی روا من از کجا او از کجا سبحانه سبحانه از پیش من کی میرود از من جدا کی میشود نسیان و یادش چون شود سبحانه سبحانه خود ذکر اویم سر بسر گرچه ز ذکرم بیخبر وز خود نمیدانم خبر سبحانه سبحانه ذکرم من و او ذاکر است شکرم من و او شاکر است عینم من و او ناظرم سبحانه سبحانه هم ذاکر و مذکور او هم شاکر و مشکور او هم ناظر و منظور او سبحانه سبحانه جان مرا جانان بود جانم تن و او جان بود او کی ز من پنهان بود سبحانه سبحانه هم جان و هم جانان من هم مایهٔ درمان من سرمایهٔ احسان من سبحانه سبحانه گه منع و گه احسان کند گه درد و گه درمان کند او هر چه خواهد آن کند سبحانه سبحانه گاهی ازو گریان شوم گاهی ازو خندان شوم او هرچه خواهد آن شوم سبحانه سبحانه گه سازدم که سوزدم گه درّ دم گه دوزدم گه مستیی آموزدم سبحانه سبحانه جان غرق شد در بحر او دل گم شد اندر های و هو ای فیض بس کن گفتگو سبحانه سبحانه فیض کاشانی