فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۸۴۵: ساقی باقی ما داد صلا بسم الله
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی باقی ما داد صلا بسم الله هر کرا هست سرانجام فنا بسم الله روی ساقی بصفا سینه ما با هم صاف می مصفا شده اخوان صفا بسم الله شد دوا درد غذا خون جگر عشق طبیب هر که جوید ز سر صدق شفا بسم الله ساقی عشق گرفته است بکف ساغر درد هر که دارد سر این جام بلا بسم الله ایکه خواهی که نماز از سر اخلاص کنی سوی حق عشق بود قبله نما بسم الله گر دلت آرزوی عکس جمالش دارد بنگر آینه سینهٔ ما بسم الله منزل دوست بپرسیدم از آنشاه عرب کرد اشارت بدل و گفت عنا بسم الله سوی دل رفتم و گفتم که بگو یار کجاست گفت اینجاست تو بیخویش درآ بسم الله بر درش رفتم و گفتم که دهی بار مرا گفت بگذار خود ترا و بیا بسم الله فیض خواهد بره دوست روان افشاند هر که دارد سر همراهی ما بسم الله فیض کاشانی