فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۷۹۵: ساقی از آنجهان بده بادهٔ جان سبو سبو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی از آنجهان بده بادهٔ جان سبو سبو تا بکشم بکام دل قوت روان سبو سبو بادهٔ جان روان کن از چشمهٔ سلسبیل حق تا بکشد بدوش جان هرکس از آن سبو سبو در تن از این جهان روان نیست بده شراب جان تا بگلوی ریزمش آب روان سبو سبو سوی من آی ای حبیب ساقی باقی طبیب تا بکشم از آن لبان شربت جان سبو سبو گاه ز چشم مست تو باده کشم قدح قدح گاه از آن لب و دهان قوت روان سبو سبو نیست پیاله در خورم می ز قدح نمیخورم پای خمم ببر بده باده از آن سبو سبو نی غلطم که بعد ازین خم ده و آشکار ده بنده نمی کشم دگر باده نهان سبو سبو حال دلم ببین که چون گشته ز فرقتت زبون از جگرم ز دیده خون کرده روان سبو سبو در غمت آنقدر گریست فیض کز آب دیده اش ریخت هر آتشین دلی بر دل از آن سبو سبو فیض کاشانی