فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۷۷۸: یکدمک پیش ما بیا بنشین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکدمک پیش ما بیا بنشین تا بچندت جفا بود آئین از غمت عاشقان دل شده را آه جانسوز و اشگ خونین بین شاید ار رحم در دلت باشد کندت درد نالهای حزین بنشین یک دم آتشی بنشان بنشان آتشی دمی بنشین پرسشی گر کنی غریبی را کم نگردد ترا بدان تمکین یکدمک یکدمک چه خواهد شد جان من جان من بپرس و به بین زار و بیچاره در غمت چه کند بیدل و بیکسی غمین و حزین کس شنیده است اینچنین ستمی یا کسی دیده است یار چنین دشمن ار بیندم بگرید خون آه ازین دوستان دل سنگین بی رخت گر بر آورم نفسی آتش افتد در آسمان و زمین سردهم گر بکام دل آهی دود آهم رسد به علیین جگر از راه دیده پی در پی می کند دست و دامنم رنگین تا بنزد خودم بخوان بنواز یا سرم را ببر بخنجر کین فیض از عشق اگر نداری دست بردت عشق تا بهشت برین فیض کاشانی