فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۷۷۲: گرد جهان گردیده من چون روی تو نادیده من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرد جهان گردیده من چون روی تو نادیده من ز آنروز اسباب جهان جز عشق تو نگزیده من از پرتو نور رخت تابی فتاده در دلم کز هستیش چون کوه طور بر خویشتن لرزیده من آیا چه مستیها کنم آندم که برگیری نقاب چون بیخود و آشفته ام روی ترا نادیده من از حسن پیداگشت عشق از عشق پیداگشت حسن از حسن اگر نازیده تو از عشق هم نازیده من از بهر آن گاهی مگر روزی ز من گیری خبر شبها بسی در کوی تو در خاک و خون غلطیده من تا بو که تو یادم کنی گوشی بفریادم کنی بر آستانت روز و شب زاریده و نالیده من از دیده ام خون شد روان آهم گذشت از آسمان با من همان هستی چنان چیزی چنین نشنیده من خاک رهت با من نما تا سازم آن را توتیا بهر تماشای رخت روشن کنم زان دیده من مهرت بجان فیض جا کرده است در روز ازل تا بوده مهر و بوده جان مهرت بجان ورزیده من فیض کاشانی