فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۷۱۹: بر دل تنگ ما فضای جهان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر دل تنگ ما فضای جهان تیره شد از کشاکش تن و جان تن خراست و علف همیخواهد جان چو عیسی خدایرا جویان دل ما صورتان بی معنی در میان دو ضد شده حیران کار هر روز ما نیاید راست یا غم جان خوریم یا غم نان گر بجان میرویم کو پر و بال ور بتن می تنیم حیف از جان بخیه بر آن زنیم این بدرد ور بدوزیم این بدرد آن گر کم این نهیم کو آن صبر ور کم آن نهیم وای بر آن زینغم جانگداز در رنجیم در بلا مانده ایم سر گردان تا بکی سر نهیم بر زانو چند پیچیم پای در دامان چون زید کس بزخم بی مرهم چون کند کس بدرد بی درمان مرگ کو تا که وارهیم ز تن عشق کوتا که بگذریم ز جان یا مماتی که نیست گردد این یا حیاتی که جمله گردد آن ساقیا ساقیا بده قدحی تا بیابیم زین کشاکش امان بگذریم از سر مکان و مکین در نوردیم این زمین و زمان تا به بینیم عالمی یکدست جان شده تن در آن و تن هم جان هر دو با هم یکی شده آنجا آن بود این و این بود هم آن عالمی بی تزاحم اضداد خوش بجنبیم اندر امن و امان سخنت چون بمأمن انجامید بس کن ای فیض گفتگو و بمان فیض کاشانی