فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۹۷: گر شود روزی شبی کان ماهرا مهمان کنیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر شود روزی شبی کان ماهرا مهمان کنیم خویش را در مطبخ مهمانیش قربان کنیم نیست ما را منزلی شایستهٔ او غیر دل خانهٔ دلرا بشمع روی او تابان کنیم نیست مقصد جز گداز عاشقان معشوق را نزد او دلرا کباب و سینه را بریان کنیم ما حضر باید که باشد بر مراد میهمان هرچه او خواهد ز ما او را بآن مهمان کنیم گر شرابی خواهد از ما خون دل پیش آوریم آبی ار خواهد گوارا دیده را گریان کنیم نیست ما را آب و نانی آب و نان ماست او آب گردیم از خجالت گر حدیث نان کنیم جان نباشد قابل آن تا نثار او شود دل شود از غصه خون کر ما حدیث جان کنیم نیست حد ما که اندازیم سر در پاش فیض چون غبار ره شود در راه او افشان کنیم فیض کاشانی