فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۸۴: چشم بر هر چه گشادیم رخ خوب تو دیدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم بر هر چه گشادیم رخ خوب تو دیدیم گوش بر هر چه نهادیم حدیث تو شنیدیم مردمان چشم گشودند و ندیدند به جز غیر ما ببستیم دو چشم و بجمالت نگریدیم لوح دلرا که بر آن نقش و نگار دگران بود پاک شستیم و بر آن صورت خوب تو کشیدیم حسن خوبان فریبنده ز دریای تو موج است ابروی همه از حسن روانبخش تو دیدیم گر سراب دو جهان رهزن دین و دل ما شد آخرالامر بسر چشمهٔ مقصود رسیدیم عارفان وصف تو از دفتر و اسناد شنیدید ما ز یاقوت گهربار لبان تو شنیدیم تشنه یکچند دویدیم درین وادی خونخوار آخر از چشمه حیوان تو یکجرعه چشیدیم قطرهٔ مستی ما را ز می عشق تو بس بود لله الحمد بدریای وصال تو رسیدیم بایع و بیع و ثمن مشتری و جنس تو بودی سر بسر کوچه و بازار جهان را همه دیدیم چند بر خرقهٔ پرهیز زدن پنبهٔ توبه آفرین باد ترا عشق کزین خرقه رهیدیم بارها جامهٔ تقوی بگنه چاک ز دستیم از بی حلّهٔ عفو تو بسی جامه دریدیم پای سعیت همه شد آبله در راه طلب فیض بار ما در دل ما بود عبث می طلیدیم فیض کاشانی