فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۸۰: فخر دو عالمیم و گدای تو آمدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فخر دو عالمیم و گدای تو آمدیم بر درگه تو بهر عطای تو آمدیم در گوش ما فتاد بنا گه ندای کن جستیم از عدم بندای تو آمدیم ما را نبود هیچ مهمی در آب و خاک در آتش بلا بهوای تو آمدیم ما از کجا و خون جگر خوردن از کجا بر خوان اینجهان بصلای تو آمدیم این آمدن برای تو بود و برای تو بهر تو آمدیم و برای تو آمدیم هم راه را بما تو نمودی ز ابتدا هم گام گام را بهدای تو آمدیم با پای سعی خود بکجا میتوان رسید این راهرا تمام بپای تو آمدیم این راه پرنشیب و فراز خطیر را در آرزوی وصل و لقای تو آمدیم ما را تو میسری و توئی آب روی ما ما خاکیان ولی نه سزای تو آمدیم امر امر تست هرچه تو گوئی چنان کنیم در دایره قدر بقضای تو آمدیم کاری برای خود نکنیم و هوای خود فرمان بران رای و هوای تو آمدیم هرجا که رفته ایم ز بهر تو رفته ایم هرجا که آمدیم برای تو آمدیم تو آن خویش باشی و ما نیز آن تو ما مای خود نه ایم که مای تو آمدیم بی فیض تو ز فیض نیاید نفس زدن در فن شاعری برضای تو آمدیم فیض کاشانی